تجربه من ۴: لذت کار تیمی

بعد از اینکه به عنوان junior web developer در یک استارتاپ مشغول به کار شدم، کاری به جزئیاتش ندارم که چطور رزومه فرستادم و چی شد. بعدا اگه فرصت شد راجع بهش می نویسم اما اگه خواستید برای اولین بار در یک شرکت کار کنید به نظرم همین که دانش‌تون عمیق باشه و بسته به نیاز شرکت تا چه اندازه توی اون استک عمیق باشید و همچنین داشتن یک یا دو تا نمونه کار خیلی خوب با جزئیات و همچنین حل سوالات مصاحبه کفایت می‌کنه.

واقعیتش استخدامی توی شرکت‌ ها بستگی به عوامل خیلی زیادی داره ولی عمده چالش برای دانشجویان اینه که برای برخی پوزیشن ها داشتن کارت پایان خدمت الزامی هست. البته توی این حوزه در حال حاضر خیلی شرایط برای کار دانشجویان فراهمه و خیلی از شرکت ها با دانشجوها خیلی خوب کنار میان.

هر چقدر اطلاعات بیشتری راجع به شرکت ها داشته باشید طبیعتا می تونید انتخاب بهتری داشته باشید. به نظرم کار کردن توی یک شرکت برای هر مدتی که باشه زندگی با کارمندهای اونجاست و از این بابت خیلی مهمه. البته مته به خشخاش گذاشتن هم نباید باعث بشه که خیلی وسواس به خرج بدید بالاخره هر شرکتی در کنار مزایاش یک سری معایب هم داره.

بعد از اینکه مشغول به کار شدم فهمیدم که چقدر باید روی مهارت کار تیمی ام کار کنم. این مهارت خیلی مهمه و البته ارتباط موثر هم خیلی مهمه. معمولا کسایی که دارن کار میکنن ممکنه مهارت ارتباط موثرشون خوب نباشه مخصوصا اگر سال ها تنهایی درس خوندید و کار کردید. در این زمینه دوره کاریار خیلی بهم کمک کرد. توی این دوره من کلاس مهارت های نرم داشتم که اونجا بیشتر روی مهارت ارتباط موثر و سایر مهارت هام شروع کردم به کار کردن.

همیشه قبل از استخدامی افراد دنبال مهارت های عجیب و غریب فنی هستن و از مهارت های نرم غافل می شن که بسته به پوزیشن کاری خیلی مهم هست. اما عموما نظم، مدیریت زمان و ارتباط موثر مهارت های کلیدی هست که می‌تونین با کمک سایت متمم اون ها رو تقویت کنید.
من بعد از اون وارد چالشی به نام توسعه مهارت ها شدم. اینکه سعی کنید توی زمانی که دارید هم روی مهارت های نرم و هم مهارت های فنی (سخت) کار کنید؛ خیلی ساده است ولی طبیعتا زمان بره.

این زمان بسته به هدف و زمانی که باید بزارید گاهی ممکنه خیلی براتون سخت و گاهی حتی به دلیل اینکه ندونید باید روی چیا کار کنید مبهم باشه. این جاست که به نظرم یک منتور خوب می تونه شما رو خیلی خیلی جلو بندازه.

من از مسئول فنی مون مشورت گرفتم و در مورد مهارت های محل کار قطعا بیشترین کسی که می تونه بهتون کمک کنه، ایشونه چون کد رو دیده و میدونه چه چیزایی در حال حاضر و آینده نیازه که بدونید ولی اگر خواستید علاوه بر توسعه مهارت ها روی هدف دیگه ای متمرکز بشید حتما از یک منتور خوب کمک بگیرید.

معمولا کار تیمی و حل تعارض ها، پیگیری کارها، گزارش نویسی، برنامه ریزی و کلی کارهای دیگه به کار اصلی تون مثلا برنامه نویسی و توسعه اضافه می شه.

بسته به شرکت ممکنه این کارها خیلی براتون عذاب آور باشه یا هم اینکه در کنار برنامه نویسی لذت بخش باشه ولی خب جزئی از کار تیمی هست. مثلا شاید شما هم مثل من با جلسات متعدد که تمرکزتون رو حین توسعه بهم میزنه زیاد موافق نباشید.

کارحضوری چالش های خاص خودش و همچنین لذت های خودش رو هم داره. مثلا مدت زمان رفت و آمد به محل کار، اگه شهر شلوغی باشید ترافیک، گرمی و سردی هوا، مرخصی و نرسیدن به کار اداری و لزوم حضور مشخص و یک سری اتفاقات اجتناب ناپذیر ممکنه پیش بیاد. ولی توی کار حضوری خب آموزش و یادگیری خیلی راحت تر و به دلیل اینکه تو محیط واقعی ارتباطات شکل می گیره باعث میشه که حداقل در شروع کار خیلی چیزها رو از نزدیک لمس کنیم و یاد بگیرید.

به نظرم انتخاب کار حضوری برای شروع کار خیلی انتخاب بهتری هست. دورکاری برای شروع به نظرم چالشی هست هرچند که خودم تجربه اش رو ندارم.

بالاخره بعد از پروسه استخدام به عنوان یک توسعه دهنده جونیور وارد تیم فنی شدم. مخصوصا اگه مثل من جونیور باشید خیلی ممکنه این احساس رو داشته باشید که همه چیز پیچیده و طاقت فرساست. معمولا همه چیز اصلا ساده نیست و اینجاست که تازه فهمیدم شغل برنامه نویسی یعنی چی؟!

برنامه نویسی سخت ترین شغل بعد از مهندسی معدن :)

البته میدونید که دارم شوخی می کنم و هر شغلی سختی های خاص خودش رو داره. ولی واقعا اصلا فکر نمی کردم که توی اولین تجربه ای که دارم اینقدر برام همه چیز گنگ و گاهی سخت باشه.

پروژه واقعی با پروژه های تستی که توی آموزش ها می دیدیم خیلی فرق داشت. اسکیل پروژه هرچقدر بزرگ تر باشه ممکنه چیزهای مختلفی رو توش ببینید که قبلا به احتمال خیلی زیاد توی آموزش هایی که دیدید اصلا باهاشون برنخوردید اما طبیعیه و هممون می دونیم که اینجا مهارت یادگیری (چیزهای تازه) خیلی به کمک میاد.
اگه مثل من خوش شانس باشید که یک یا چند سنیور توی تیم باشن میتونید بعد از اینکه نیم ساعت روی چالش فکر کردید، سرچ کردید و به پاسخ نرسیدید ازشون سوال بپرسید. البته حواستون باشه که کی و چطور سوال می پرسید چون معمولا این نباید باعث بلاک شدنشون بشه.

راستش برای یک جونیور چالش بسیار جذابی هست که بسته به هر فرد ممکنه چندماهی این سختی رو تحمل کنه تا کم کم روی پروژه آنبورد بشه. فرایند آنبوردینگ روی پروژه شاید خیلی سخت هم نباشه ولی به نظرم بسته به نحوه آنبوردینگ و اینکه خودتون چقدر تجربه داشته باشید متفاوته.

همچنین مهارت مذاکره خیلی کمک کننده است.

یادمه کتاب ۹۷ چیزی که هر برنامه نویسی باید بداند یک چیز داشت به همین موضوع. حتما این کتاب و کتاب هایی از این دست که خیلی هم معرفی نمی شن رو قبل از فرستادن رزومه برای شرکت ها بخونید.

برنامه نویس صفر کیلومتر تیم!

برنامه نویس صفر کیلومتر بودن خیلی تجربه جذابیه. اما گاهی ندونستن اینکه چی به چیه ممکنه باعث بشه که بخواید از شدت درماندگی خودتون رو هم بخورید. باز برای من شاید این طور نبود و هر موقع که مستاصل می شدم یکی از بچه های تیم به کمکم میومد و مشکلم حل میشد.

اما خب مشکلات حین کار قطعا یکی دو تا نیست و بعدا توی دوره کاریار متوجه شدم که اصلا برنامه نویسی یعنی تحمل ابهام برای چند ساعت! اونجا بود که با شغلم اُخت شدم :*)

مخصوصا اگه بک-اند کار کنید هر دفعه کلی مشکل هست که باید حلش کنید و طبیعتا مهارت حل مساله تون بیشتر و بیشتر از قبل تقویت می شه. به هرحال به نظرم اینکه بتونید کد های پروژه رو سریع بخونید و بفهمید قطعا خیلی شما رو جلو میندازه.

کارمندی تنها راه کسب درآمد از برنامه نویسی نیست!

راستش بعد از اینکه یک مدت به عنوان کارمند کار کنید، ممکنه از خودتون بپرسید که من نمی تونم مهارتم رو به شکل دیگه ای بفروشم؟ مثل هر مهارت دیگه ای کسب درآمد از برنامه نویسی هم راه های متفاوتی داره.

اینکه بتونید فریلنسری کار کنید و پروژه بگیرید یکی از اون راه هاست. راه های دیگه هم مثل اجرا کردن ایده تون میتونه باشه. پیاده سازی ایده شاید پر ریسک ترین و البته به نظرم چالشی ترین هست و همچنین اگه موفق بشید نسبت به بقیه راه ها درآمدتون سقف نداره.

توی این مسیر البته باید خیلی چیزها رو یاد بگیرید. مسئله اینه که برخلاف فریلنسری که شاید به تنهایی هم انجامش سخت نباشه، اجرا کردن ایده اگه به صورت تیمی نباشه خیلی سخت اما شدنیه. مثال های نقض وجود داره ولی خب خیلی نادره. (زیلینک یکی از اون هاست)

ممکنه هدف تون کسب درآمد نباشه ولی قطعا هر تجربه ای توی این زمینه لذت بخشه. هر کاری در نهایت چالش ها و سختی ها و جذابیت های خاص خودش رو داره.

امیدوارم که این قسمت از تجربه من هم براتون مفید بوده باشه و بتونه راه گشای داستان و مسیر شما باشه.

خیلی خوشحال میشم اگه نظرتون رو راجع بهش با من به اشتراک بگذارید.

شاد و سلامت باشید.

 

 

Image placeholder

رضا دهقانی

داستان از یک hello world! ساده شروع شد، وقتی که برای اولین بار یک برنامه ساده به زبان QBasic رو به کمک کتاب برنامه نویسی به زبان کیوبیسیک نوشته (در حال تکمیل) اجرا کردم. اون لحظه احساس وصف نشدنی ای داشتم؛ فکر میکردم مثل کریستف کلمب به یک قاره ناشناخته پا گذاشتم! از اون جا بود که مسیر زندگی من عوض شد ولی برای شرایط من بدون هیچ استادی به جز گوگل بزرگوار خودآموزی اون قدرها هم ساده نبود... .

1 دیدگاه زیبا

  • Image placeholder

    رضا دهقانی

    ارسال شده در

    نتن

    پاسخ

با نظر زیبات به من انرژی بده :)