تا به حال اینقدر از لپ تاپ، گوشی ام و اینترنت دور نبودم. واقعا یک تجربه عجیب و غریب برای پسریه که رشتهاش کامپیوتره و از حدود ۸ سالگی با کامپیوتر و تکنولوژیهای مختلف بزرگ شده.
برای من مخصوصا ماههای اول آموزشی دوری از تکنولوژی خیلی سخت بود. اما خب دوران آموزشی فقط دو ماه بود و به دلیل فشرده بودن برنامه ها اصلا زمان اینکه به گوشی همراه ات هم فکر کنی پیش نمیومد. اما داخل یگان خب زمان زیاد بیکاری نمیگذاره که تو به گوشی همراه و تکنولوژی و برنامه نویسی فکر نکنی.
مخصوصا اینکه خیلی دوست داری هر طور که شده دوباره گوشی همراهت رو بگیری دستت و توی اینترنت بچرخی اما خدا رو شکر که ممنوعه. چرا؟ چون من اینجا بود که متوجه شدم که چقدر بهشون وابسته بودم و متاسفانه اعتیاد به چک کردن مداوم شبکههای اجتماعی و تلفن همراه منو از تمرکز کردن واداشته بود.
مخصوصا ماه های اول این تغییر خیلی سخت بود ولی من مقاومت کردم. واقعا برام سخت بود چون از قبل برنامه ریزی کرده بودم که در طی خدمت حتما برنامه نویسی کنم و ادامه اش بدم و حداقل گوشی ام رو داشته باشم ولی خب بیخیالش شدم.
حتی میخواستم توی مرخصیهای ساعتی که بهم میدن پای لپ تاپم بشینم و یک پروژه آموزشی رو پیش ببرم ولی خب نمیشد چون متاسفانه زمان خیلی کمی مرخصی بهم میدادن به صورت میانگین حدود ۲ ساعت هر چند روز یکبار.
اما واقعا این خویشتن داری خیلی به نفعم شد و بالاخره این باعث شد که بتونم کتاب بخونم. بعد از مدتها خواندن کتاب برنامه نویسی به صورت خودخوان شروع شد.
جدا از اون ذهنام کاملا پاکسازی شد و اعصاب و افکارم خیلی بهتر شد. دیگه زیادی فکر نمی کردم و از طرفی در شبانه روز خیلی اطلاعات کمتری وارد مغزم می شد و در نتیجه خیلی کمتر احساس خستگی و بی حوصلگی می کردم. همچنین دیگه خبری از نوتیفیکیشن و اسکرول پیام رسان ها و شبکه های اجتماعی نبود و کلا در حالت خلسه و تمرکز خوبی قرار دارم.
البته ارتباطم با دنیای بیرون فقط از طریق تماس تلفنی و پیامک با گوشی ساده ام هست ولی خب زمان بسیار زیادی برام ذخیره شدم. باورم نمیشه که حتی وزن ام افزایش پیدا کرده اونم من که هیچ وقت تا به حال چاق نمیشدم. تنها دلیلی که براش دارم اینه که ذهنم آرام تر شده هرچند کم تحرکی بی تاثیر نیست.
در نتیجه این تجربه، تصمیم گرفتم که برای کل زندگی ام همین رویه دوپامین دیتاکس رو حفظ کنم و کلا گوشی هوشمندم رو کنار بزارم. چون واقعا من از اون آدم هایی نیستم که گوشی ام رو در طول روز همیشه چک نکنم حتی اگه در طول روز خیلی کار داشته باشم هم باز حداقل نیم ساعتی با گوشی ور میرم و ذهنم کلا مشغول میشه.
من قبلا تجربه استفاده از گوشی های دکمهای رو داشتم با گوشی های نوکیا بزرگ شدم و واقعا دنیای بدون شبکههای اجتماعی و اینترنت خیلی دنیای آروم تری هست. البته بستگی به نحوه استفاده شخص ازشون داره.
خب چرا از گوشی هوشمند به صورت محدود استفاده نکنم؟
واقعیت اینه که من فقط زمانیکه مشغول به کار در شرکت بصورت حضوری بودم تونستم برای چهار ماهی با وسوسه و اعتیاد به گوشی همراه مقابله کنم ولی بعد از مدتی دوباره نتونستم مغزم رو قانع کنم و جلوی استفاده بی رویه از گوشی همراهم رو بگیرم. هر از چندگاهی حین کار حواسم با چک کردن شبکه های اجتماعی پرت می شد.
البته همون طور که در کتابی با همین مضمون «دوپامین دیتاکس» به طور مفصل توضیح داده شده فرایند سم زدایی میتونه به شکل یکباره یا مرحلهای انجام بشه.
برای من ترک یکباره اعتیاد به شبکههای اجتماعی و تلفن همراه هوشمند خیلی بهتر جواب داد. شاید براتون سوال بشه که چکار میکنم؟ با استفاده از این زمانیکه تونستم ذخیره کنم وقتم صرف مطالعه و نوشتن خاطرات روزانه میشه. همچنین با هم خدمتیهام والیبال بازی میکنیم. مبتونم به برخی مسائل فکر کنم که قبلا فرصت فکر کردن بهشون رو نداشتم.
راستش من که خیلی راضی ام. انگار برگشتم به دوران بچگیم، دورانی که گوشی هوشمند و اینترنتی به این شکل نبود.
البته حواس پرتی که گوشی داشت به طوری بود که متوجه گذر زمان و عمرم نمیشدم و یک نوع حالت بیخیالی و بیتوجهی بهم دست میداد. مخصوصا در طول خدمت شاید برای خیلیها متوحه گذر زمان نشدن خیلی مفید باشه ولی من به این نتیجه رسیدم که باید کاری کنم که مدت باقیمانده خدمتم با مشغول کردن خودم در مسیر رسیدن به اهدافم بگذره.
خلاصه اینکه دنیای آفلاین خیلی دنیای زیبایی هست ماحصل این سم زدایی این شده که زمان استفاده از تلفن همراهم طبق برنامه زمان سنج به یک ساعت در هفته هم نمیرسه ولی قبل از این حداقل روزی یک ساعت تا حتی دو ساعت از گوشی ام استفاده می کردم.
امیرحسین زارعیان
با اینکه با نظرت تا حدودی موافقم که دور بودن از شبکههای اجتماعی میتونه بسیار مفید باشه؛ ولی کاملاً دور بودن در دوره امروز از لحاظهایی به نظرم اشتباهه. دوست دارم مزایا و معایب رو با هم پیش ببرم که بتونیم تا جای ممکن منصف باشیم. مزایا: - افزایش تمرکز و کاهش حواس پرتی و در نتیچه توانایی انجام کارهایی مثل کتاب خوندن یا انجام کاری به صورت طولانی و رسیدن به حالت flow state (https://www.headspace.com/articles/flow-state) - افزایش خودآگاهی و در لحظه بودن و در نتیجه احساس آرامش و حس کردن بیشتر لحظات - کاهش اثرات منفی شبکههای اجتماعی که فقط توجه مارو میدزدن و هدفشون روی همین بنا شده. - .... معایب: - دنیای امروز بخشی از ارتباطاطش روی شبکههای اجتماعی بنا شده(متاسفانه) و برای اینکه بتونی مسیر شغلی و ارتباط گرفتن با افراد حوزه کاریت رو بدست بیاری؛ ناچار به استفاده از این پلتفرمها هستی. اصلاً بخشی از اینکه تو رو بشناسند امروزه از طریق همین پلتفرمها اتفاق میوفته و باید بخشی از وقتمون رو برای این پلتفرمها هزینه کنیم تا رشد کنیم. - بخشی از یادگیری هم در این روند اتفاق میوفته. درسته که یادگیری عمیق رو من و تو یک چیزایی در موردش خوندیم ولی اینم خوندیم که یادگیری پراکنده هم لازمه. ما نباید تک بعدی باشیم و گاهی حتی این یادگیری پراکنده(مثلاً ناگهان یک پادکست در مورد موضوعی پرت گوش دادن یا یک پست خارج از حوزه تخصصی خودت) میتونه دنیایی از چیزهای جالب رو جلوی ما قرار بده که برامون مفیدن. - .... در نهایت tradeoff هم اینجا نقش خودشو داره. حفظ تعادل بین دو به نظرم سود بردن از هر دو هست که برای هر کسی فرق میکنه بسته به شرایط زندگی داره. پ.ن: اگر یادم بیاد مورد جدیدی: میام این کامنت رو اصلاح میکنم
پاسخ
رضا دهقانی
سلام امیرحسین عزیزم؛ چقدر دلم برات تنگ شده بود چقدر خوشحال شدم که کامنتت رو اینجا خوندم. الآن به زودی میرم توی ماه هفتم دوپامین دیتاکسم و واقعا حالت State flow و خیلی چیزهای عجیب دیگه ای رو دارم تجربه می کنم. بزار شرایطم رو بیشتر برای کسایی که خدمت نکردن توصیف کنم. راستش چیزی به نام مدیریت افکار و تک و تنها پست دادن توی خدمت خیلی تجربه غریبی هست که می دونم خیلی درکش برای کسی که تجربه نکرده شاید سخت باشه. فرض کن توی یک اتاقی که تنهایی و برای ۲ ساعت نمی تونی هیچ کاری کنی، باید شش دنگ حواست به دور و برت باشه و حق نداری بشینی یا تکیه بدی البته که اغراق می کنم و پست دادن ها دقیقا این طوری نیست ولی خب آدم خودش و خداش هست و از هر فکری که بگی میاد سراغش طبیعتا اما خب بعد از یک مدتی عادت می کنه به این شرایط و می تونه افکارش رو مدیریت کنه یاد بگیره که چطور توی اون ۲ ساعت صبر کنه و هیچ کاری به جز نگهبانی اش نکنه. برای من اوایلش خیلی سخت بود ولی الآن باهاش کنار اومدم. البته که این ترجیح خودمه که با این مدرک پست بدم وگرنه role های دیگه ای هم داریم توی یگان قطعا. راستش به نوعی مثل اینه که لب جوی نشستی و داری گذر عمر می بینی ... . البته من تجربه این رو داشتم که هم خدمتی هام میومدن توی محل نگهبانی و باهم دیگه حرف می زدیم. اینو هم بگم که من خدا رو شکر روی زمین پست می دم و برجک به مراتب سخت تره. در مورد دوپامین دیتاکس ممنوعیت اجباری تلفن همراه خیلی به تمرکزم کمک کرده، از حافظه ام بیشتر از قبل استفاده می کنم و واقعا صبر و استقامتم خیلی بیشتر شده. دو ساعت نشستن پای لپ تاپم اصلا برام سخت نیست؛ حتی دیگه غرغر های دیگران رو شنیدن یا سوء تفاهم هایی که در روابطم پیش میاد برای عذاب آور نیست. راستش اینکه اجتماعی تر میشه یکی دیگه از مزیت های دوپامین دیتاکس و خدمته. دوست دارم موقع پست دادن فقط هر طور شده یک چیزی رو تجربه کنم که بهم لذت بده و توی مغزم دوپامین زیادی رو آزاد کنه مثلا فقط یک آهنگ گوش بدم یا هم اینکه یک پادکست پلی بشه/. حق با توئه بدون گوشی واقعا میشه برای ماه ها کاری مثل نگهبانی رو انجام داد. خدمت کرد بدون اینکه خستگی زیادی رو تجربه کرد. روزمرگی های تکراری رو تحمل کرد. حتی کارهای خلاقانه ای رو انجام داد که قبلا به واسطه استفاده از ابزار های دیجیتای اصلا به ذهن شخص هم خطور نمی کرد. حتی میشه به راه حل های زیادی فکر کرد من خودم تا حالا اینقدر پی نبردم که ذهنم رو بتونم برای مدت طولانی کنترل کنم/. اما دقیقا معایبی رو که ذکر کردی هم داره. مثل کاهش ارتباطات کاری و عقب موندن از اخبار حوزه های شغلی مخصوصا شغل های ما. همون طور که گفتم ترک دوپامین به دو روش یکباره یا کم کم انجام میشه که روش انجامش توی کتاب زیر توضیح داده شده. (Dopamine Detox : A Short Guide to Remove Distractions and Get Your Brain to Do Hard Things)
پاسخ